دخترم در هفت ماهگی
سلام دختر نازنینم. خوبی؟ نمیدونم کی قراره خودت بیای اینجا و روزمرگی هاتو بخونی ولی امیدوارم با دیدنخاطراتتت حتی شده یه لبخند کوچولو روی لبات نقش ببنده عزیزمن.ببخش که اینقدر دیر به دیر میام و وبلاگتو آپ میکنم,باور کن اصلا فرصت نمیکنم که بیام پای کامپیوتر یعنی بهتر بگم شما اجازه نمیدی اینقده که شیطون شدی. تازگیا یاد گرفتی سرسری میکنی. وقتی به شکمی کاملا دنده عقب میری. و یه دور 360درجه
میزنی ولی خیلی کم میتونی بیای جلو و زود خسته میشی وشروع به غر زدن میکنی. وقتی هم که توی
روروعک هستی میتونی تمام خونه رو دور بزنی و ماجراجویی کنی.
بریم سراغ عکسهات تو این مدت:
دختر باس باحجاب باشه خووووووووو!!
تو عکس بالایی مشغول بازوبسته کردن کشوی کمدت بودی .
دخملی در حال تماشای تلویزیون
دختر کتابخون من!!
اینجا تو حیاط خونه باباجون داشتی با خاله جون بازی میکردی.
تاب بازی با دخترعمو مهدیس
مدلای خوابیدن نازدختر
این لباس خوشکل موشکل رو مامانی و خاله فاطمه واست خریدن چند روز پیش که خیلی هم بهت میومد.
این پست ادامه دارد...