نفس من نازنین زهرانفس من نازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

نفس مامان بابا نازنین زهراجون

اندر احوالات شش ماهگی

1395/2/30 11:32
149 بازدید
اشتراک گذاری

1180627694_www-animaatjes-nl.gif              1180627694_www-animaatjes-nl.gif                       1180627694_www-animaatjes-nl.gif

 

سلام                                        سلام                      سلام                    

بلاخره من بایه تاخیر نسبتا طولانی اومدم.

ببخش دخترم زودتر از اینا میخواستم بیام به وبت سر بزنم ولی گرفتاری ها و کارهای خونه این اجازه رو بهم

نمیداد.   تازشم رسیدگی به تو شیطون بلا هم خیلی زیاد شده و تقریبا تمام روز رو باید صرف گذروندن کارهای

تو بکنم. 

از اونجایی که تازگیا غذاهای کمکی ات را نمیخوری من هرروز با غذاخوردنت داستان دارم, و باید هر دفعه کلی

کلک و حیله به کار ببرم  و یه عالمه شکلک دربیارم تا شما مجبور شی غذاتو بخوری ;مخصوصا مواقعی که برات

سوپ درست میکنم,آخه اصلا سوپ دوست نداری و تمایلت بیشتر سمت غذاهای شیرینه مثل فرنی و حریره

بادوم,البته اونارو هم بگی نگی یه کم میخوری.

گاهی وقتا هم واسه میان وعدت بهت بیسکوییت مادر و سیب و موز میدم که خداروشکر اونارو خیلی دوست

داری.

از کارهای این مدتت بگم که حسابی شیطون شدی و وابستگیت به من خیلی زیاد شده و هر وقت از کنارت

پامیشم شروع به نق زدن و گریه کردن میکنی. عاشق گشت و گذار کردن و بیرون رفتنی .میتونی شصت پاتو

بخوری البته گاهی اوقات یه پا کمته و دو تا شصت پاتو تو دهنت میکنی. اینم گواه حرف من:

گاهی اوقات شروع به آواز خوندن 

میکنی و حسابی واسه ما دلبری میکنی.تو روروءکت میتونی راه بری . اجسام سنگینتری رو میتونی تو دستت

نگه داری و باهاشون بازی کنی و یه چیز مهم دیگه این که عاشق آب بازی و حموم کردن شدی و دیگه مثل قبلا

گریه نمیکنی. animierte-badezimmer-bilder-53

niniweblog.com

حالا بریم سراغ عکس های این مدتت:

 

 

      نازنین زهرا و دختر عمو مهدیس 

 

نازنین زهرا و خاله جون فاطمه 

 

 

چند وقت پیش رفته بودیم مشهد خونه آقاجون (بابای بابا) و چند روزی رو اونجا بودیم و شما خانوم خانوما با ما اومدی حرم و کلی اذیت کردی و نذاشتی من زیارت کنم. وقتی اونجا بودیم با آقاجون و عمه ها یه سری رفتیم نمایشگاه گل که شما اونجا کلی عکس گرفتی و خیلی خوش گذشت اینم عکساش:

 

نازنین زهرا و دختر عمه راحله 

 

نازنین زهرا و بابایی 

راستی دوهفته پیش رفتیم و شما واکسن شش ماهگیتو زدی .چند روز بود که واسه واکسن زدنت استرس داشتم آخه تو دو و چهار ماهگیت اذیت شدی و مدام بیقراری میکردی و جیغ میزدی ولی خدارو شکر واکسن شش ماهگیت تب نکردی و فقط بعد از اینکه اومدیم خونه یه ذره گریه کردی و بعدش شدی همون دختر شیطون و بلا!!

راستی کنترل قد و وزنتم انجام شد و خداروشکر همه چیزت نرمال بود و بر طبق نمودار رشدت. 

وزنت: 6800                 دور سر:42/5             قد :65  

اینجاهم رو تخت  منتظر بودی که واکسنتو بزنن

این عکستم بعد از واکسنته

الاهی بمیرم نمیتونستی پاتو تکون بدی.

خوب دیگه این پستت خیلی طولانی شد تا پست بعدی به خدا میسپارمت عزیزززززززززززززم.   

baby waving bye bye smiley                                                                       baby waving bye bye smiley

                 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامانی
30 اردیبهشت 95 20:29
سلام کارای خوبی بود وب قشنگی درست کردی فرشته کوچولوتم ناز خدا برات نگهداره
مامان نازنین زهرا
پاسخ
ممنونم عزیزم. نظر لطفته